کد مطلب:166206 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

دستگیری و شهادت عبدالله بن بقطر
43) ابومخنف گفت: ابوعلی انصاری از بكر بن مصعب مزنی نقل كرد: حسین از هیچ آبگاهی نمی گذشت الا اینكه مردم به دنبالش به راه می افتادند تا اینكه به منزل زباله رسید و از شهادت برادر رضاعی خود عبداللَّه بن بقطر با خبر شد. وی او از راه اصلی به سوی مسلم بن عقیل فرستاده بود و نمی دانست كه مسلم كشته شده است. در قادسیه سپاهیان حصین بن تمیم با عبداللَّه برخورد كرده و او را دستگیر و نزد عبیداللَّه بن زیاد بردند. ابن زیاد به او گفت: بالای قصر برو و دروغگو پسر دروغگو (حسین بن علی) را لعنت كن. سپس پائین بیا تا در مورد تو تصمیم بگیرم. راوی گفت: او به بالای قصر رفت و هنگامی كه مردم مشرف شد، گفت:ای مردم، من فرستاده ی حسین پسر فاطمه دختر رسول خدا (ص) هستم. او را یاری كرده و علیه پسر مرجانه، پسر سمیه ی بدكاره از او پشتیبانی نمایید. عبیداللَّه دستور داد او را از بالای قصر به پایین انداختند، پس استخوانهایش شكست ولی هنوز زنده بود. مردی به نام عبدالملك به عمیر لخمی آمد و او را سر برید و چون به او ایراد گرفتند، گفت: خواستم او را راحت كنم.

44) ابومخنف گفت: لوزان از افراد قبیله بنی عكرمه نقل كرد: یكی از عموهایم از حسین (ع) پرسید مقصد تو كجاست؟ حسین جوابش داده بود، وی به حسین گفت: ترا به خدا باز گرد. بخدا سوگند جز به طرف نیزه ها و تیزی شمشیرها نمی روی زیرا اینان كه به دنبال تو فرستاداند اگر زحمت جنگیدن را كشیده و شرایط را آماده می كردند و آنگاه به


سوی آنان می رفتی، كار پسندیده ای بود. اما با این توصیفی كه می كنی من معتقدم كه این كار را انجام ندهی. حسین گفت: ای عبداللَّه این مسائل بر من نیز پوشیده نبوده و نظر تو درست است لیكن بر فرمان خدا نمی توان غلبه كرد سپس از آنجا حركت كرد.